کار=جهاد

کار=جهاد
آخرین نظرات
نویسندگان

داستان آموزنده و مفید

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ب.ظ

سال ها دو برادر با هم در زمین که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.

یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت: من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و زمین داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟....برادر بزرگ تر جواب داد: بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن جوی اب در وسط زمین نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط زمین را کندند و این جوی آب بین زمین ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.سپس به انبار زمین اشاره کرد و گفت: در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین زمین من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم .نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت: من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم..نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد: نه، چیزی لازم ندارم.هنگام غروب وقتی برادر بزرگ تر به خانه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی جوی ساخته بود.کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت: مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن جوی معذرت خواست.وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. برادر بزرگ تر نزد نجار رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.نجار گفت: دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم...

---------------------------------------------------------

تا میتوانید میان مردم صلح کنید . افرادی که میان شان کشیدگی است آنها را با هم آشتی دهید و در قلب های شان تخم محبت بکارید نه تخم نفرت !

از انجام دادن این کار خداوند برای شما پاداش دنیوی و اخروی میدهد و از شما خرسند میشود.

در ضمن داستان های را که میخوانید نشر کنید تا از طرف شما هم صدقه باشد به دوستان تان ان شا الله اجرش را الله برای همه ما میدهد .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۱۶
بهنام احمدی

نظرات  (۱)

چقد قشنگ بود
متشکر
پاسخ:
خواهش می کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی