کار=جهاد

کار=جهاد
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۸ مطلب با موضوع «یاداشت ها» ثبت شده است

۲۶آذر

خدا تنها روزنه امیدی ست که هیچگاه بسته نمیشود

تنها کسی است که با دهانه بسته هم میتوان صدایش کرد...

با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت تنها خریداریست

که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد تنها کسی است که وقتی همه

رفتن می ماند...وقتی همه پشت کردند اغوش میگشاید...وقتی همه

تنهایت گذاشتند محرمت میشود...وتنها سلطانی است که دلش با

بخشیدن ارام میگیرد نه با تنبیه کردن.

خدا را برایت ارزو دارم

بهنام احمدی
۲۴مهر

مطالب درباره دعا کردن و مستجاب نشدن دعا های ما مطالب خواندنی و ناب و مذهبی درباره دعا کردن و علت مستجاب نشد ن دعا مطالب فرهنگی مختلف

 چرا گاهی دعای ما مستجاب نمی‌شود؟

وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُۆْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (البقرة/186)‏و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه که مرا مى‏ خواند پاسخ مى‏ گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند.

 برخى افراد از رسول خدا صلى الله علیه وآله مى‏ پرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم؟ آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد.دعا کننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را براى لطف به او به‌کار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم وهرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى‏ کنم، پس به خودم ایمان بیاورند ودعوت خودم را اجابت کنند. این ارتباط محبّت‏آمیز در صورتى است که انسان بخواهد با خداوند مناجات کند.دعا کردن، همراه وهمرنگ شدن با کلّ هستى است. طبق آیات قرآن، تمام هستى در تسبیح و قنوت هستند؛ «کلّ له قانتون»( بقره، 116.) و تمام موجودات به درگاه او اظهار نیاز دارند؛ «یَسئله مَن فى السموات والارض»( الرحمن، 29.) پس ما نیز از او درخواست کنیم تا وصله ‏ ناهمگون هستى نباشیم.

 قرآن درباره دعا سفارشاتى دارد، از آن جمله:

1- دعا و درخواست باید خالصانه باشد. «فادعوا اللّه مخلصین له الدین»( غافر، 14.)

2- با ترس و امید همراه باشد. «وادعوه خوفاً وطمعاً»( اعراف، 56)

3- با عشق و رغبت و ترس توأم باشد. «یدعوننا رغباً و رهباً»( انبیاء، 90)

4- با تضرّع و در پنهانى صورت بگیرد. «ادعوا ربکم تضرعاً و خفیة»(‌اعراف، 55)

5– با ندا و خواندنى مخفى همراه باشد. «اذ نادى ربّه نداء خفیاً»( مریم، 3)در اصول کافى، صدها حدیث در اهمیّت، نقش وآداب دعا، توجّه واصرار وذکر حاجت‏ها هنگام دعا ودعاى دسته جمعى وایمان به استجابت آن آمده است.( کافى، ج‏2، کتاب الدعا)چرا گاهى دعاى ما مستجاب نمى‏ شود؟عدم استجابت دعاى ما به خاطر شرک یا جهل ماست.

در تفسیر المیزان مى‏ خوانیم که خداوند در این آیه مى‏ فرماید: «اجیب دعوة الداع اذا دعان» خودم اجابت مى‏ کنم دعا کننده‏ اى را که فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام، از من طلب خیر کند. پس اگر دعا مستجاب نشد، یا به جهت آن است که ما از خداوند خیر نخواسته‏ ایم، و در واقع براى ما شرّ بوده و یا اگر واقعاً خیر بوده، خالصانه و صادقانه از خداوند درخواست نکرده ‏ایم و همراه با استمداد از غیر بوده است. و یا اینکه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد که به فرموده روایات، در این صورت به جاى آن بلایى از ما دور مى‏ شود و یا براى آینده ما یا نسل ما ذخیره مى‏ شود و یا در آخرت جبران مى‏ گردد.در اصول کافى مى‏ خوانیم: کسى که غذاى حرام بخورد، یا امر به معروف ونهى از منکر نکند ویا از سر غفلت وبى‏ اعتنایى دعا کند، دعایش مستجاب نمى‏ گردد.

معناى دعا، ترک کسب و کار نیست، بلکه توکّل به خداوند همراه با تلاش است. لذا در حدیث مى‏ خوانیم: دعاى بیکار مستجاب نمى‏ شود.شاید قرار گرفتن آیه‏ دعا در میان آیات روزه به خاطر تناسب بیشترى است که ماه خدا با دعا دارد.با اینکه کارهاى خداوند قانونمند و براساس عوامل و سنّت‌‏هاى ثابت است، پس دعا چه نقشى دارد؟همانگونه که انسان در سفر، حکم نماز و روزه‏ اش غیر از انسان در وطن است، انسان دعا کننده با انسان غافل از خدا متفاوت است و سنّت خداوند لطف به اوّلى است، نه دوّمى. آرى، دعا و گفت‌وگو با خداوند، ظرفیّت انسان را براى دریافت الطاف الهى بیشتر مى‏‌کند. همانگونه که توسل و زیارت اولیاى خدا، شرایط انسان را عوض مى‏‌کند. چنانکه اگر کودکى همراه پدر به مهمانى رود، دریافت محبّتش بیش از آن خواهد بود که تنها برود. بنابراین دعا، زیارت و توسل، سبب تغییر شرایط است، نه برهم‏ زدن سنّت‏ هاى قطعى الهى.

آداب دعا از زبان آیت الله نخودکی
کسی که دست به دعا برمی دارد باید که به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم حسن‌ظن داشته باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند. عارف گرانقدر، حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی درباره شرایط دعا کردن می‌گوید: «بدان ای عزیز که دعا را نیز چون امور دیگر آدابی است که با رعایت آن به استجابت نزدیک‌تر می‌شود. طهارت بدن از حدث و خبث و استعمال بوی خوش و تشرف به مساجد و بقاع متبرکه دعا را به استجابت می‌رساند. نیز دادن صدقه به محتاجان و توجه به خانه خدا از آداب دیگر دعاست. کسی که دست به دعا برمی دارد باید که به خداوند و حصول حاجت خود از سوی پروردگار عالم حسن ظن داشته باشد و با تمام وجود و از عمق قلب خویش دعا کند.به وسیله روزه اندرون از حرام خالی دارد و توبه از گناهان را تجدید کند و در دعا اصرار ورزد و حاجت خویش به زبان بازگوید و با خشوع و گریه نیاز به درگاه بی نیاز برد و حاجت برادران اهل ایمان را مقدم دارد و دعای خود را با اسمای اعظم الهی همراه کند و از مدح و ثنای پروردگار خود فرونگذارد و در آغاز و انجام دعای خود بر محمد(صلی الله علیه وآله) و دودمانش صلوات و درود فرستد.
بهنام احمدی
۱۵مهر
  • تسبیح شاه مقصود  را در افغانستان می سازند و سنگ آن از معادنی در منطقة قندهار به دست می آید
  • به این تسبیح ــ که معمولاً به رنگ سبز روشن است ــ تسبیح پادزهری هم می گویند ، زیرا سنگ آن  خاصیت زهرکِشی دارد . رنگهای سفید و قرمز این تسبیح بندرت یافت می شود

خواص این تسبیح عبارت است از:

  • کلیه ، قلب ، دستگاه گردش خون و عصبی را تقویت میکند

  • سیستم ایمنی بدن را نیرو می بخشد

  • باعث تعادل سوخت و ساز در بدن می شود

  • سبب دفع نیروهای منفی و تقویت انرژی های مثبت بدن می گردد

  •  آرام بخش است


دارای ارتعاشات بسیار ملایمی است و کل سازمان بدن را فعال می کند این سنگ با عث هماهنگی و ارامی در اعصاب می شود .برای تقویت قلب و اصلاح جریان خون و رها سازی چاکرای شبکه خورشیدی بسیار موثر است و نیز برای درمان افسردگی عصبانیت بی خوابی و حالتهای ضعف موثر می با شد .به علاوه کمک بزرگی به بیماران کبد می کند اعصاب حس چشایی را تحریک و غدد را تقویت می کند .ستون فقرات را نیرو می بخشد و سر درد را تسکین می دهد .همچنین برای تنگی نفس برونشیت سرفه و سرما خوردگی مفید است این سنگ با تاثیر بر چاکرای شبکه خورشیدی قدرد تمرکز خلاقیت و اگاهی را زیاد می کند تفکرات عالی و برجسته ایجاد می کند و روحی شاداب و چالاک به ما می دهد این سنگ باعث شادی خلق و خوی خوش صلح همراه با هماهنگی و نظم می شود
بهنام احمدی
۰۸مهر


 


1) تقرب به خداوند و جلب رحمت الهی:

پیامبر عزیزمان فرموده اند که از نظر اسلام هیچ بنایی در نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست(بحار، ج103،ص22)

و امام صادق (ع) می فرمایند: « هرکس که می خواهد خدا را با حالت پاک و پاکیزه ملاقات نماید با داشتن همسر صالح ملاقات نماید.» ( وسائل، ج2 ، ص18 )

پس معلوم می شود هرکس ازدواج کند خداوند را از خودش خشنود کرده و خداوند هم رحمت و لطف خودش را

شامل حال او و همسرش خواهد کرد. امام صادق(ع) فرموده اند: « در چهار موقع درهای آسمان به رحمت باز و رحمت الهی نازل می شود: 1) هنگام بارش باران 2) هنگام باز شدن در خانه ی کعبه 3) هنگام نگاه کردن فرزند به صورت والدین ( از روی محبت )  4) هنگام ازدواج ( بحار ، ج100 ، ص221 )

 

2) عمل به سنت رسول خدا (ص):

بهترین و کامل ترین الگوی کمال، رسول خدا علیه و آله السلام هستند و هرکس به آن حضرت شباهت بیشتری داشته باشد، کامل تر است و در بین سنت ها و شیوه های انسان سازِ آن حضرت، سنت ازدواج، سنتی مهم و مورد تأکید است.

این جمله ی حضرت معروف است که فرموده اند: « ازدواج سنت من است؛ پس هر کس از سنت من روی گرداند، از من نیست. » ( بحار، ج103 )

 

3) حفظ دین ( بندگی بهتر نسبت به خداوند ):

داشتن همسر، علاوه بر این که زمینه ساز رفع نیازهای عاطفی و غریزی است، مسئولیت پذیری و تعهد انسان را افزایش می دهد و سبب می شود شخص خود را امانت همسر بداند و در حفظ خود از لغزش ها بیشتر تلاش کند. پیامبر عزیزمان می فرمایند: « هرکس ازدواج کند نیمی از دین خود را حفظ کرده، پس باید تقوای الهی پیشه کند برای حفظ نیمه ی دیگر. » ( بحار ، ج103 )

 

4) مصونیت بیشتر از دام ها و وسوسه های شیطان:

شکی نیست که شیطان دشمن انسان و همواره در کمین اوست و از هر فرصتی برای آسیب رساندن به روح انسان استفاده می کند؛ اما وقتی جوان مجرد است و مهار کردن هوس های نفسانی برای او سخت تر، شیطان بیشتر به او طمع می کند. ازدواج او را در قله ای قرار می دهد چنان که دسترسی شیطان به او سخت تر می شود. از این روست که پیامبر اکرم فرمودند: « ای جوانان، اگر توان ازدواج دارید اقدام نمایید که ازدواج کمک می کند راحت تر چشم از حرام بپوشید و پاک دامن باشید.» (ازدواج در اسلام، ص14 )

 

5) یافتن یار در پیمودن مسیرِ کمال:

سعادت و خوشبختی را اگر به قله ای بلند تشبیه کنیم، داشتن یک یار خوب در پیمودن این مسیر و رسیدن به قله،

فواید بسیار دارد: انسان احساس تنهایی و دل سردی نمی کند و در نتیجه سختی راه کمتر به چشم می آید؛ اگر پای یکی بلغزد دیگری دست او را می گیرد؛ رقابت سالم خواهند داشت و از این حرکت رو به جلو بیشتر لذت می برند.

چه زیباست سخن امیرالمومنین(ع) در توصیف همسر خود که وقتی پیامبر اکرم از ایشان پرسیدند: « زهرا چگونه همسری برای شماست؟» عرضه داشت: « او خوب یاوری است در مسیر بندگی خدا »

 

6) آرامش روحی:

خلقت انسان به گونه ای است که با همسر کامل می شود و به آرامش می رسد. همان گونه که بلبل دور از گل، و پروانه دور از شمع آرام و قرار ندارند، انسان هم بدون داشتن همسر خوب و هم پا و هماهنگ، آرامش کامل نخواهد داشت و هرگونه تسکین دهنده ی دیگر به صورت ناقص و موقت به انسان آرامش می دهد. این حقیقت را از کلام خالق انسان برداشت می کنیم که در آیه ی 21 سوره ی روم می فرماید: « و از نشانه های عظمت پروردگار این است که برای شما از جنس خودتان همسری آفرید که در کنار او آرام بگیرید.» البته اگر در انتخاب همسر دقت لازم نشود، یا در قبال او به وظایف الهی خود عمل نکنیم، ممکن است همین وسیله ی آرامش به عامل اضطراب تبدیل شود که در این صورت کسی جز خود ما شایسته ی سرزنش نخواهد بود.

بهنام احمدی
۰۸مهر

چرا  نام امیرالمومنین علی علیه السلام در قرآن نیامده است؟!
قرآن کریم درباره هیچ کس پس از پیامبر اکرم(ص) به اندازه حضرت علی سخن نگفته است ، گرچه نام آن حضرت در قرآن به صراحت نیامده است ، اما با عناوین و عبارات گوناگونی که از تصریح کردن به نام آن حضرت تأثیر بیشتری دارد .

بعضی از افراد سؤالی را مطرح می کنند و بیان دارند که چرا نام امام علی (ع) در قرآن به صراحت نیامده تا این همه اختلاف در طول تاریخ ‏در جهان اسلام بوجود نیاید و این همه مشکلات پدیدار نشود؟


برای پاسخ بیان می کنیم که :


- قرآن کتابی است که به بیان کلیات می پردازد نه ‏جزئیات ، اصل امامت به صراحت در قرآن ذکر شده است اما جزئیات و مصادیق آن به خاطر مصالحی ، به صراحت نیامده است وتبیین جزییات را به عهده پیامبرصلی الله علیه و آله نهاده شده است .


اگر در قرآن نامی از بیشتر پیامبران برده نشده است - تنها 26 تن نام برده شده‏اند - دلیل آن نیست که آنان پیامبر یا رسول نبوده‏اند ، زیرا قرآن خود میفرماید: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ... ؛ پیش از تو رسولانی فرستادیم که سرگذشت گروهی را برای تو ذکر کردیم و سرگذشت گروهی را ناگفته گذاشتیم .»( غافر، آیه 78)




سخن به کنایه گفتن از بیان صریح، بلیغ تر است!


قرآن کریم درباره هیچ کس پس از پیامبر اکرم(ص) به اندازه حضرت علی سخن نگفته است ، گرچه نام آن حضرت در قرآن به صراحت نیامده است ، اما با عناوین و عبارات گوناگونی که از تصریح کردن به نام آن حضرت تأثیر بیشتری دارد ، به آن حضرت اشاره نموده است مانند :


الف) «اًّنَّما وَلِیُّکُمْ الله وَ رَسُولُهُ والّذینَ آمَنُوا الّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاَْ وَ یُؤتُونَ الزَّکاَْ وَ هُمْ راکِعُونَ ؛ ولی شما خدا و رسول خدا و کسانی هستند که ایمان آورده‏اند و نماز را به پاداشته و زکات را در حال رکوع پرداخت می نمایند .»(مائده ، 55)


ب) آیه مباهله : « قُلْ تَعالَوا نَدْعُ أَبْنأَنا وَ أبْنأَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ؛ ای رسول بگو بیایید بخوانیم فرزندانمان را و فرزندانتان را و جانمان را و جانتان را... در این آیه از علی به عنوان جان رسول خدا یاد شده است .»(آل عمران ، 61 )


ج) «أَطیعُوا الله وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ».(نساء ، 59)


بنا به این آیه شریفه هم ، حضرت علی(ع) ولی امر بوده و اطاعت از او هم‏تراز اطاعت از خدا و رسول دانسته شده است و ده‏ها آیه دیگر که در جای خود بحث شده و به اثبات رسیده است .


اگر در قرآن نامی از بیشتر پیامبران برده نشده است - تنها 26 تن نام برده شده‏اند - دلیل آن نیست که آنان پیامبر یا رسول نبوده‏اند، زیرا قرآن خود میفرماید: « وَ لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مَنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ... ؛ پیش از تو رسولانی فرستادیم که سرگذشت گروهی را برای تو ذکر کردیم و سرگذشت گروهی را ناگفته گذاشتیم»

پاسخ امام صادق(ع) به مردم زمانه!

ابوبصیر می گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : مردم می گویند : چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو نماز بر رسول خدا (ص) نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهار تاست در کتابش نام نبرد، تا آنکه رسول الله (ص) آن را برای مردم تفسیر کرد و … (کافی ، ج 1 ، ص 286 )


بسیاری از مسائل هستند که در ‏جهان اسلام اختلافات دامنه داری را ایجاد کرده اند در حالی که قرآن به آنان اشاره ای نکرده است. ‏مثلاً در معرفی خدا که از معرفی حضرت امیر بالاتر و والا تر است بگونه ای عمل نکرده است که ‏اختلاف بین مسلمانان بوجود نیاید ؛ مثلاً " آیا اصلاً خداوند صفت دارد یا ندارد؟ و اگر فرضاً دارد ، متحد با ‏ذات است یا نه؟ و آیا ممکن است خدا جسم و مکان داشته باشد؟ کلام خدا و اراده خدا ‏حادث است یا نه؟ و...

قرآن

اینها مباحثی است که اختلافات زیادی را در بین مسلمانان موجب گشته است ، حال آیا می شود اشکال کرد ‏که چرا قرآن اینها را بگونه ای واضح ننوشت که مردم در آن اختلاف نکنند؟! در حالیکه با تدبر در قرآن همه این ‏مسائل و حتی امامت امیرالمؤمنین علیه السلام قابل اثبات است.‏


‏- اگر در قرآن اسم امام می آمد هیچ بعید نبود و این امکان کاملاً قابل طرح بود که عده ای که دارای ‏تشکیلات به هم پیوسته و منظمی بوده اند، توطئه چیده و بگویند که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم ‏در آخرین لحظات حیات خود فرموده که این آیه باید نسخ گردد و مثلاً انتخاب خلیفه به شورا واگذار ‏شده است و صلاحیت حضرت امیر (ع) از طرف خداوند سلب گردیده است.‏


به عبارتی از روایات معصومین علیهم السلام و تحقیقات رجال دین به این نتیجه می رسیم که احتمالاً از جمله موجبات این ابهام و عدم تصریح به نام مقدس امیرالمؤمنین به عنوان ولی امر مسلمین در متن قرآن موضوع صیانت قرآن از تحریف بوده است ، زیرا منافقان خطرناکی که با پنهان داشتن کفر درونی خود ، دست ایمان به پیغمبر اکرم (ص) داده و خود را به طمع رسیدن به اهداف شیطانی در اعداد امت اسلامی جا زده بودند و در راه رسیدن به اهداف خود (چنانکه تاریخ پس از رحلت رسول اکرم به خوبی نشان داد) از اقدام به هر نوع جنایت و جور و ستم ، حتّی به خاندان پیامبر در فجیع ترین صورت خودداری نمی کردند !


کسانی که به وجود نازنین اهل بیت رحم نکردند صد در صد اگر نام علی علیه السلام در قرآن ذکر می شد با تمام قوا علیه قرآن قیام می کردند و او را تحریف می کردند . همانطور که با احادیث رسول الله بدلیل ذکر مناقب علی علیه السلام جنگیدند و خواندن احادیث رسول الله را ممنوع کردند ؛ چرا که اکثر احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدح و فضل مولا علی علیه السلام بود .

قرآن کریم در باره ی پیامبر(ص) می فرماید : " وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى، عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى" (نجم3) ولی ‏وقتی پیامبر(ص) قلم و دوات برای نوشتن خواست تا بدان وسیله جلوی ضلالت امت را بگیرد، گفتند: این ‏مرد هذیان می گوید، در حالیکه این خلاف صریح قرآن است

مگر خداوند حافظ قرآن کریم نمی باشد؟


ممکن است از این کلام ما اشکالی به ذهن برسد و بگویید خداوند وعده ی حفظ قرآن از تحریف را داده است : « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » (حجر/9) بنابراین مصونیت قرآن نیازی به ابهام آمیز بودن آیات ولایت نخواهد داشت ؟!


در جواب به یک حدیث اشاره می کنیم که می گوید ؛ « ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها : سنت جاریه خداوند در عالم این است که افعال خود را از طریق اسباب و علل به وقوع می رساند .»

قرآن

در قرآن می فرماید: «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ »(هود /6) این آیه بدین معنا نیست که روزی هر جنبنده ای از مجرای غیبی و غیر عادی به او می رسد و احتیاج به حرکت و فعالیتی ندارد ، بلکه خدا مقدر کرده که روزی جنبندگان را از طریق اسباب و علل به آنها برساند . حال اگر خدای متعال وعده ی حفظ قرآن داده و صیانت آن را به عهده گرفته است ، لازمه اش این نیست که منحصراً نحوه ی حفظ آن به صورت خارق العاده و از مجرای غیب باشد، بلکه یکی از علل و اسباب عادی آن ، مبهم گذاردن آیات ولایت و تصریح ننمودن به اسامی امامان علیهم السلام و گنجاندن آن آیات در خلال آیات احکام و قصص می باشد .


عده ای می گویند : اگر در قرآن اسم امام می آمد ، ریشه اختلاف می خشکید ، ‏چرا که قابل تصور نیست که مسلمانان صدر اسلام بر خلاف متن قرآن عمل بکنند !


در جواب می گوئیم: در موارد متعددی مشاهده شده است که خلفای ‏سه گانه بر خلاف صریح قرآن عمل کردند . اینک نمونه هایی از آن را برمی شماریم:


1) خلیفه اول با آوردن حدیثی که تنها خود شاهد صدور آن از پیامبر اکرم (ص) بود ، بر خلاف آیات ‏شریفه " وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ " (نمل/16) و " فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا ، یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا " (مریم/5 - 6) ارث بردن از پیامبران را انکار و فدک را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ‏پس گرفت.‏


‏2) آیه ی "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ"فَریضة ( نساء ، 24) صریحاً در مورد متعة النساء است و اما خلیفه ‏دوم آن حکم را ممنوع اعلام کرد.‏


3) خلیفه دوم آیه ی " فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ "(بقره ، 192) را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا بدان عمل ننمایند.


5) قرآن کریم در باره ی پیامبر(ص) می فرماید : " وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ،عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى" (نجم3) ولی ‏وقتی پیامبر(ص) قلم و دوات برای نوشتن خواست تا بدان وسیله جلوی ضلالت امت را بگیرد، گفتند: این ‏مرد هذیان می گوید، در حالیکه این خلاف صریح قرآن است .

امام علی (ع)

- شاید یکی دیگر از حکمت های عدم تصریح نام امام علی علیه السلام در قرآن و واگذاشتن تبیین آیات در این زمینه به عهده پیامبر صلی الله علیه و آله آزمون امت بوده که در سرنوشت نسل ها اثری مستقیم دارد .


آزمایش انسان ها یک سنت الهی بشمار می رود و در تمام ادوار تاریخ ، نمونه هایی از آن را به وضوح می بینیم؛ مثلاً امتحان کردن یهودیان در داستان یوم السبت یا امتحان کردن فرشتگان با خلقت حضرت آدم و جریان سجده کردن و… بالأخره امت اسلامی هم مورد آزمایش قرارگرفتند. رسول خدا صلی الله علیه وآله در طول حیات خود بارها و بارها به ولایت علی علیه السلام اشاره کردند به طوری که حجت را بر همگان تمام کردند. روزی پیامبر در جمع اصحاب فرمود: «من قال لا اله الا الله دخل الجنه ؛ دو نفر از صحابه (که ما هر دو را می شناسیم ) گفتند: فنحن نقول لا اله الا الله ؛ رسول خدا در حالی که دست روی سر علی گذاشته بود فرمود: انما تقبل شهاده لا اله الا الله من هذا و شیعته .» (بحارالانوار ، ج 27 ، ص 201 )




نتیجه گیری :


نتیجه اینکه آمدن اسم امام در قرآن نه تنها به نفع امامت نبود، بلکه به مراتب خطرناکتر از عدم نام ‏بردن او بود و این احتمال خیلی قوی است که بگوئیم حتی اساس دین هم در خطر قرار می گرفت ؛ زیرا همانطوری که ملاحظه شد عمل کردن بر خلاف ‏قرآن امری معمولی و عادی بوده و چندان حساسیتی را در بین مسلمین ایجاد نمی کرده است .

بهنام احمدی
۰۴مهر

اینجا ایران قـــــرن 21 اســــت...!

اینجا صـــدای آهنگهــــای پـاپ لس آنجــلســـــی و غرب زده آن قدر بلنــد است که فریــادهای «حــاج مهــدی باکــری» به گوش نمی رسد...

اینجا ایــران قرن 21 اسـت!

اینجا همه «حـاج ابراهیم همـت» را با اتوبان همـت می شناسند...

اینجا ایـــران قرن 21 است!

اینجا بر دیوارهای شهــــــــــر روی عکس شهیــــد، پوستــــر تبلیغــاتی می چسبانند...

اینجا ایـــران قرن 21 است!

اینجا نام شهیــــد را برای اینکه بچه ها خشونــت طلب و جنگ طلـــب بار نیایند از کوچــــه ها برداشته و نام نگیـــن و جاویــــد می گذارند...

اینجا ایــــران قرن 21 است!

اینجا ستارگان درخشـــــان هالیــــــــوود آنقدر زیــــــاد شده اند که دیگر کسی ســتارگان پرفروغ کربـــلای ایــــــــران را نمی بینــــــد...

اینجا ایـــران قرن 21 است!

اینجا دیگر شهــــدا زنـــده نیستنــــد و در پیچ و خمهای عصر ارتباطات، به خاک سپــرده شده اند…

اینجا ایــــــــــــران قرن 21 است!

اینجا دیگر کسی نمی خواهد گمنام بماند، همه به دنبال کسب نام هستند…

اینجا ایــران قرن 21 است!

اینجا جانبـــازان موجــــــی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکـــــار عمومــی نرسانند…

اینجا ایــران قرن 21 است!

اینجا خرمشهـــــر دیگر خونیـــن شهر نیست، خرمشهــــر دیگر 36 میلیون جمعیــــــت ندارد…

اینجا ایـــران قرن 21 است!

اینجا کسی نمی داند، مهــدی باکـــری در وصیت نامه خود از خـــدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکنـــد…

اینجا دشمـــن در خانـــــه های ماست، دیگر کســـی حاضـــر به نبــــــرد با دشمـــن نیسـت...

اینجا کسی نمی خواهد با صدای اللـه اکبـــــــــــر،لرزه بر تن دشمــــن بیاندازد…

اینجا در پناه مـــیز هستیم، دیگر کسی پشت خاکـــریــــز پنــاه نمی گیرد...

اینجا جانبــــــــاز شیمیـــــــــایی ، به خاطر نداشتن پـــول، در بیمارستــان پذیــــــرش نمی شود و شهــد شهـــــادت می نوشـد...

اینجا ایـــران قرن 21 است!

اینجا کسی نمی داند، شب عملیات خیبــــــــــر حاج مهـــدی باکری ، برادرش حمیــــــد باکری را جاگذاشت و رفـــــــت...

اینجا کسی نمی داند، مهـــــدی زیـــــن الــــدین، رتبه چهار کنکور سراسری را داشت...

اینجا کسی نمی داند، تکه های پیکر محـــــــــــمد نوبخـــــت را درون گونـــی برای خانواده اش فرستاده بودند...

اینجا روســـــری ها هر روز کوچکـــتر می شود و مانتـــــو ها هر روز کوتاهتـــــر و تنگــتر...

اینجا دختــــــرها پســـــر شده اند، پســــرها دختــــر شده اند، مردان بی غیــــــــــرت شده اند، زنـان بی حجــاب شده اند...

اینجا دیگر کســـــی، احترامی برای چفیـــــــه شهـــدا قائل نیست..

اینجا دعای عهــــــــــد را فراموش کرده ایم، زمان ندبـــــه و سمــــــاوات را گم کرده ایم..

اینجا برای زیبا سازی شهـــرها، میلیونهـا هزینــــه می شود اما برای تعویض سنگ قبــر فرسوده شهـــدای گمنــــــام بودجه ای نداریم ...

اینجا در هر کجای این سرزمین خونین اسلامی، حقیقـــــت به مسلخ مصلحـــت می رود...!!!

اینجا ایـــــــــــران قرن 21 است!

بعد از شهــدا چه کردیم؟

ای شهیـــــــــــدان
ما بعد از شما هیچ نکردینم...

لباس های خاکــی تان را در میــدان های میــن و لابه لای سیم خاردارها رهــا کردیم...

عهــدمان را شکستیم و دعای عهــد را فراموش کردیم، زمان ندبه و سمات را گم کردیم...

شربــــــت های صلواتـــــی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطــش خندیدیـم...

بر تصــــاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب  کردیم....

تاول شیمیـــــــــــایی را از یاد بردیم...و غیـــــــــــــــــرت ها را به بهایی اندک فروختیم...

عشــــــــق را به بازی گرفتیم و از خـــــــــــــون هایتان به راحتی گذشتیم...


شهدا شرمنده ایم....

بهنام احمدی
۰۴مهر

در گفتگویی که با برادر جانباز مختار کلانتری داشتیم یکی از خاطره های بیاد ماندنی از آن دوران را برایمان بازگو کرد که با هم می خوانیم:

تشنگی بربچه ها غلبه کرده بود، ارتفاع استراتژیک شاخ شمیران رانمی شد ترک کرد، هنوز لباس های خونین همسنگران درجلو دیدگانمان بود.


گفیتم دعای توسل بخوانیم، بله هرجا که به بن بست می خوردیم به ائمه متوسل می شدیم. به توسل امام موسی کاظم(ع)  که رسیدیم حجم آتشباری دشمن شدت گرفت امان بچه ها راگرفته بود.

انگار که بین عراقی ها مسابقه گذاشته بودند، توبچی ها با توپ ،خمپاره اندازها با انواع خمپاره، گلوله های مستقیم تانک از سوی دیگر و خلاصه محل استقرارمان شده بود سیبل دشمن.

مش قلی کوهنجانی(یکی از رزمنده های) باتشویش و از سرشوخی گفت: توسل بسه آب نخواستیم، اومدیم اَبروشو پاک کنیم چشماش هم کور کردیم. الآن هست که با لب تشنه کشته شویم .....

آتش دشمن کم کم ازشدت افتاد ودیگرصداهای انفجارگلوله ها توپخانه دشمن بصورت پراکنده شنیده می شد.

دعا هم به پایان رسید با احتیاط از سنگر بیرون آمدیم همه جا را دود گرفته بود و بوی باروت مشام ها را آزار می داد، یگ گلوله توپ فرانسوی که قدرت تخریب زیادی داشت درست خورده بود پایین سنگرمان روی آن قله تقریبا خشک و یک چشمه ای آب به اندازه ای که رفع تشنگی کند به جوشش درآمده بود.

خودبخود اشکها جاری شد غسل کردیم و سیراب شدیم و تا پایان ماموریت مان از آن آب گوارای خوش طعم استفاده کردیم وخودبخود یاد آیات سراسر نورانی قرآن کریم افتادیم که می فرماید:
انّ اللّه یحبّ الّذین یقاتلون فى سبیله صفّاً کانّهم بنیانٌ مرصوص»
«خداوند کسانى را دوست می ‏دارد که در راه او پیکار می ‏کنند، گویى بنایى آهنین ‏اند؛
بهنام احمدی
۲۶شهریور

معنی بای چیست؟؟؟

لطفا بخونید و به اشتراک بزارید ممنون
بای به چه معناست؟


آیامیدانستید معنی(بای) که این روزهابعضی جوانان به اصطلاح تحصیل کرده ومترقی برای کلاس در محاوره های روزانه خودچه ازطریق مسج=پیامک=اس ام اس ویادرزمان جداشدن ازهمدیگه بجای خداحافظ/خدانگهدار/درپناه خدا به کارمیبرندسرمنشأوبیادش ازکجاست؟وچه معنی دارد؟ومفهومش چیست؟ بای یعنی درحفاظت پاپ باشی. نگوییدکه پاپ رهبرمسیحیان رونمیشناسید. آیا رواست که یک ایرانی خداشناس و خداپرست درحفاظت پاپ باشه؟ خودتان قضاوت کنید (خداحافظ/خدانگهدار)=خداوندحافظ ونگهدارتان باشدبهتر؟ یا (بای)=درحفاظت پاپ باشید/پاپ نگهدارتان باشد. لطفأنشرکنیدتا ایرانیان بدانندکه دانسته یاندانسته چه کلمه وجملاتی رااشتباهی درمحاوره های روزانه خودبکارمیبرند.

بهنام احمدی