بابا غیبت که نیست
غیبت کردن عادت زشت بعضی از ما شده است.عادتی که کم کم قبح آن ریخته و چه بسا آن را نشانه شجاعت و یا صراحت لهجه خود بدانیم و به آن افتخار کنیم
بحثهای سیاسی بدون غیبت کردن اصلا امکان ندارد
اتهامات ثابت شده و نشده ای را که از جایی
خوانده یا شنیده ایم نقل میکنیم و غیبت را اصلا به حساب نمی آوریم.(اگر
اینوری! باشیم؛داریم ماهیت رژیم را رسوا می کنیم! اگر اونوری! باشیم که
داریم افشاگری می کنیم!)
اگر دقت کرده باشید غیبت کردن با یک جمله کلیدی!! شروع می شود و آن این است:
« دیگه چه خبر؟؟!!.....» یعنی
بعد از خوش و بش های معمولی با اطرافیان؛ با این جمله طلایی به جان
اطرافیانی می افتیم که حضور ندارند!! از دوست و فایل گرفته تا همسایه و
همکار و صد البته دولت و دستاوردهای نظام ... و کلی آن ها را برای کارهای
کرده و نکرده و عیوب داشته و نداشته مؤاخذه می کنیم!!
خلاصه جمله کلیدی «دیگه چه خبر؟؟!!» آغاز مراسم نخوچی خورون برره ای!! میشود و چاشنی همیشگی آن جملات زیر است:
«مُرده که غیبت نداره!!» «جلو خودش اینو میگم!!» «البته غیبتش نباشه!!» «ایشون کارش از این حرفا گذشته!!» «حرف حق را باید زد حالا می خواد خوشش بیاد یا بدش بیاد!!» «خدا وکیلی جایی نگی ها!!» «ان شااله دروغه ولی همه دارن براش میگن!!» «اینها که غیبت نیست؛ داریم باهم گپ می زنیم وقتمون پُر بشه!!» ... بنظر توجیهات بالا از اصل غیبت کردن بدتر است! توجیهاتی که ما را برای خوردن گوشت برادر یا خواهر ایمانی جری تر می کند!!
« و غیبت یکدیگر را نکنید آیا شما دوست می دارید گوشت برادر مُرده خود را بخورید؟ / الحجرات 12» همیشه وقتی به هم می رسیم و خوش وبشی می کنیم و می گوییم:
«دیگه چه خبر؟؟!!» فوری ادامه دهیم: « البته از خودمون! »