امان از حرف مردم
وبلاگ جوانان حصاری از مجموعه وبلاگ های کار یعنی جهاد نوشت:
زمانه عجیبی است. دوره ای که در آن عده ای از مردم منتظرند از آدم ایرادی پیدا کنند و سوژه ای برای مسخره کردن، حرف در آوردن و یا غیبت کردن در دست داشته باشند! فی الواقع گاهی انسان درمانده می شود چگونه با حرف مردم برخورد کند.
مثلاً اگرانسان سر به زیر، متفکر و توی خود باشد، میگویند: افسردگی دارد، اگراهل بگو و بخند و شاد باشد، میگویند: جلف و دلقک است!اگر اضافه وزن داشته باشد، میگویند: چاق و شکموست، و اگر لاغر و جمع و جور باشد، میگویند: انگار روزی نخورده. اگر انسان از حقش دفاع کند، میگویند: با همه دعوا دارد، خروس جنگی است! و اگر از حقش بگذرد و گذشت کند، میگویند: دست و پا چلفته است!
با این تفاسیر آدمی اگر پیامبر هم باشدازشر زبان مردم در امان نیست. واقعاً چه می شود کرد؟ شما را نمیدانم چقدر به حرف مردم اهمیت می دهید و یا اینکه حرف مردم چقدر در زندگی شما تأثیر دارد؟ ولی متأسفانه آدمهای زیادی هستند که بنای زندگی خود را بر اساس حرف مردم می گذارند. و بارها و بارها بنا به حرف مردم شیوه زندگی خود را تغییرمی دهند. خدا وکیلی تا به حال شده کاری را به خاطر حرف مردم انجام دهید؟یا اینکه از انجام کاری بخاطر حرف مردم صرفنظر کنید؟
اگر چه شاید در ابتدا این مسأله مهم نباشد ولی مطمئناًتکرار آن عذاب آور و برای سلامت و بقای زندگی مخاطره آمیز است. جالب است بدانیم بسیاری از بدعت ها و رسم های غلط اجتماعی حاصل هراس از حرف مردم و مواجهه با آن است. مثلاً فردی می گفت: میخواهم مهمانی ساده ای برگزار کنم! جواب شنید: نه! اصلاً این کار را نکن. اگر این کار را بکنی مردم چه می گویند؟ یا اینکه فردی دوستش را نصیحت می کرد و می گفت: بهتر نبود بجای هزار سکه صد سکه مهر میکردید که آقای داماد توان پرداخت مهریه را داشته باشد؟جواب شنید: نه بابا. مردم چه می گویند!
افراط در توجه به حرف مردم زندگی را سخت می کند، مراودات اجتماعی را محدود می سازد، کینه و دشمنی بین گروه های انسانی را زیاد می کند و آرام آرام سبب می شود انسان پا را از حد فراتر گذاشته و تا جایی پیش رود که خدایی ناکرده در عمل رضایت مردم برایش از رضایت خداوند هم دارای اهمیت بیشتری باشد. که اگر این چنین نبودانسان ها بخاطر رضایت مردم و خلاف رضایت خدا اسراف نمی کردند، چشم و هم چشمی، بریز و بپاش و یا هر عمل دیگری که ممکن است عده ای از مردم آن را تحسین کنند ولی خداوند راضی نباشد انجام نمی دادند.
زمانی که ما نگران حرف مردم هستیم ناخودآگاه به سمتی می رویم که دیگران را خوشحال کنیم. و این امر آرامش فکری را از بین می برد. مهم نیست که چه می کنیم یا چه می گوییم همیشه عده ای هستند که ایراد بگیرند. بنابراین باید در خود روحیه ای را تقویت کنیم که با ستایش و یا انتقاد دیگران تحت تأثیر قرار نگیریم. این بدان معنا نیست که ما افکاری متفاوت با دیگران داریم، بلکه فقط به این معناست که نمی خواهیم به دیگران اجازه دهیم با عقاید خود آرامش روحی و فکری ما را به هم بریزند. البته این کار ساده ای نیست اما به مرور زمان و با تمرین مناسب می توانیم به آن دست یابیم.
ممنون