مقاله ای درباره گریه و شیون برای امام حسین علیه السلام
*گریه برای امام حسین، دلیل قانع کننده ای برای گریه امام
حسین علیه السلام بعد از گذشت 1300 سال؟
*گریه رسول خدا بر امام حسین علیه السلام
*گریه رسول خدا برامام حسین علیهما السلام درسال اول تولد امام
حسین علیه السلام
*شرح حدیث أم سلمة
*شرح حدیث ثقلین
و....
جواب و متن ها در
دلیل قانع کننده ا ی برای گریه امام
حسین علیه السلام بعد از گذشت 1300 سال /
جواب
آن چه مسلم است، نه شادمانى افراطى و بدون دلیل پسندیده است و نه ماتم زدگى و غم و اندوه مداوم ، و پسندیده آن است که انسان راه تعادل در پیش گیرد یعنى نه اسیر سرخوشى هاى بى دلیل شده و نه آن که غم زده و گوشه گیر شود بلکه برحسب مورد و واقعیات موجود خود را تطبیق دهد.
در مورد برگزارى مراسم باید بگوییم که این مجالس براى غم خوردن و یا ابراز تأسف و اندوه نیست بلکه براى ذکر مصائب خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و مردان خدا و اقتداى به آنان است .
گریه رسول خدا بر امام حسین علیه السلام .
با کمی جستجوی در تاریخ در می یابیم وجود نازنین و مقدس و مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز از جمله عزاداران بر امام حسین علیه السلام بوده اند و نه تنها در زمان شهادت این امام همام بلکه سالها قبل از شهادت امام حسین علیه السلام نیز بر ایشان گریسته اند . به این عبارات توجه کنید :
گریه رسول خدا برامام حسین علیهما السلام در زمان تولد امام حسین علیه السلام
فلما کان بعد حول ولد الحسین فجاء النبی صلى الله علیه وسلم ... قالت وجعله فی حجره فبکى صلى الله علیه وسلم قلت فداک أبی وأمی مم بکاؤک فقال ابنی هذا یا أسماء إنه تقتله الفئة الباغیة من أمتی لا أنالهم الله شفاعتی یا أسماء لا تخبری فاطمة فإنها قریبة عهد بولادة .
مقتل الحسینللخوارزمی : 88/1 ، ذخائر العقبى : 119.
گریه رسول خدا (ص) بر امام حسین (ع) درسال اول تولد امام حسین (ع)
فی مستدرک الصحیحین وتأریخ ابن عساکر ومقتل الخوارزمی وغیرها عن أم الفضل بنت الحارث ... فولدت فاطمة الحسین فکان فی حجری - کما قال رسول الله ( ص ) - فدخلت یوما إلى رسول الله ( ص ) فوضعته فی حجره ، ثم حانت منی التفاتة فإذا عینا رسول الله ( ص ) تهریقان من الدموع قالت : فقلت : یا نبی الله بأبی أنت وأمی مالک ؟ قال : أتانی جبرئیل علیه الصلاة والسلام فأخبرنی ان امتی ستقتل ابنی هذا ، فقلت : هذا ؟ فقال : نعم ، وأتانی بتربة من تربته حمراء . قال الحاکم : هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه.
مستدرک الصحیحین 3 / 176 وباختصار فی ص 179 منه ، تاریخ الشام ترجمة الحسین علیه السلام : 183 رقم 232 ،مجمع الزوائد 9 / 179 ، ومقتل الخوارزمی 1 / 159 وفى 162 بلفظ آخر ، وتاریخ ابن کثیر 6 / 230 وأشار إلیه فی 8 / 199 ، وأمالى السجرى ص 188 . وراجع الفصول المهمة لابن الصباغ المالکى ص 154 ، والروض النضیر 1 / 89 ، والصواعق 115 وفى ط 190 ، وراجع کنز العمال ط القدیمة 6/ 223 ، والخصائص الکبرى 2 / 125 .
ام فضل می گوید : فاطمه حسین را به دنیا آورد ، حسین در دامان من بود همانطوری که رسول خدا فرموده بودند . روزی بر رسول خدا وارد شدم ، حسین را در دامان آن حضرت گذاشتم ، سپس حضرت توجه شان از من برگشت ، ناگهان دیدم اشک از چشمان رسول خدا سرازیر شده است ، به ایشان عرضه داشتم پدر و مادرم به فدای شما شما را چه شده است ؟ چرا گریانید ؟ حضرت فرمودند جبرئیل که درود خداوند بر او باد به من خبر داد که در آینده امت من این پسرم را به شهادت می رسانند . عرضه داشتم : همین فرزند ؟ فرمودند : بلی ، و حضرت خاکی از خاک قبر حسین که رنگی سرخ ( مثل خون ) داشت به من دادند .
حاکم نیشابوری در ادامه می گوید : همان شرائطی را که بخاری و مسلم برای گزینش احادیث در کتبشان برگزیده اند ، این حدیث هم دارد ولی آنها این حدیث را در کتبشان نیاورده اند .
حدیث أم سلمة
امّ سلمه یکى از همسران پاک طینت و با شخصیتى است که بخش مهمّى از زندگى و سیره ى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را نقل کرده است، او مى گوید:
روزى همسرم پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)در اتاق من بود فرمود: هیچ کس حقّ ورود به خانه را ندارد، بیرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ى ورود صادر شود، إمام حسین (علیه السلام)محضر پیامبر رسید، صداى گریه از درون اتاق بگوشم رسید، حسّ تحقیق و جستجو وادارم نمود تا نگاهى به درون اتاق بیندازم، دیدم حسین برزانوى رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)نشسته و پیامبر دست بر پیشانى اش مى کشد و اشک مى ریزد. عرضه داشتم به خدا قسم نفهمیدم چه زمانی حسین داخل شد . حضرت فرمودند : جبرئیل علیه السلام با ما درون خانه بود ، او گفت : آیا حسین را دوست می داری ؟ گفتم بلی ، جبرئیل گفت : این فرزندت را امتت در سرزمینی بنام کربلا به شهادت می رسانند ، پس جبرئیل مقداری از خاک آن سرزمین را بیرون آورد و به پیامبر نشان داد. پس زمانی که حسین را محاصره نمودند و قصد کشتن او را داشتند فرمود : اسم این سرزمین چیست ؟ گفتند : کربلا ، حضرت فرمودند : راست گفتند خداوند ورسولش « سختی و بلا » . و در روایت دیگر آمده است رسول خدا که درود خدا بر او باد راست فرمودند سرزمین « سختی و بلا». مجمع الزوائد: 9/189.
ناقل این حدیث هیثمى مى گوید: این حدیث را طبرانى با سندهایى متعدّد نقل کرده است که رجال یکى از سندها همه ثقه هستند.
و در حدیثى دیگر از امّ سلمه آمده است :
أم سلمة قالت کان جبریل عند النبی ( صلى الله علیه وسلم ) والحسین معی فبکى فترکته فدنا من النبی ( صلى الله علیه وسلم ) فقال جبریل أتحبه یا محمد فقال نعم قال جبرائیل إن أمتک ستقتله وإن شئت أریتک من تربة الأرض التی یقتل بها فأراه إیاه فإذا الأرض یقال لها کربلا .
ابن عساکر، ترجمه الإمام الحسین(علیه السلام): 154.
جبرئیل نزد پیامبر بود و إمام حسین همراه من بود، گریه می کرد، رهایش کردم نزد جدّش رفت ، جبرئیل به پیامبر گفت: آیا حسینت را دوست دارى؟ فرمود: بلى ، گفت: بدانکه امّت تو او را خواهند کشت، و اگر دوست داشته باشى، از خاک سرزمینى که در آن به قتل خواهد رسید به تو نشان دهم. آن خاک را به حضرت نشان داد ، آن خاک از سرزمینی بنام کربلا بود .
حدیث ثقلین
3718 - حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْکُوفِیُّ حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ الْحَسَنِ هُوَ الْأَنْمَاطِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ : رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی حَجَّتِهِ یَوْمَ عَرَفَةَ وَهُوَ عَلَى نَاقَتِهِ الْقَصْوَاءِ یَخْطُبُ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی .
قَالَ وَفِی الْبَاب عَنْ أَبِی ذَرٍّ وَأَبِی سَعِیدٍ وَزَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ وَحُذَیْفَةَ بْنِ أَسِیدٍ....ِ قَالَ وَزَیْدُ بْنُ الْحَسَنِ قَدْ رَوَى عَنْهُ سَعِیدُ بْنُ سُلَیْمَانَ وَغَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ .
سنن ترمذی ج 12 ص 256 کتاب فضائل الصحابة باب مناقب الحسن و الحسین .
جابر می گوید : در ایام حج روز عرفه رسول خدا را دیدم که سوار بر شتر قصواء (نام شتر ایشان قصواء بود) بودند و خطبه می خواندند ، پس شنیدم که می فرمودند : من چیزی را در میان شما می گذارم که اگر به آن تمسک جوئید هرگز گمراه نخواهید شد ، و آن چیز کتاب خدا و خاندان من اهل بیتم هستند .
ترمذی در ادامه می گوید : در این باب از ابی ذر و ابی سعید خدری و زید بن ارقم و حذیفة بن اسید حدیث رسیده است ...... در ادامه می گوید : از زید بن حسن نیز سعید بن سلیمان و افراد زیادی از اهل علم این حدیث را نقل کرده اند .
3720 - حبیب بن ابی ثابت و زید بن ارقم از رسول خدا نقل می کنند که ایشان فرمودند : من در میان شما چیزی را می گذارم که اگر به آن تمسک جوئید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد ، یکی از آنها از دیگری بزرگتر و با عظمت تر وآن کتاب خدا ریسمان متصل کننده آسمان و زمین است و دیگری خاندان من اهل بیتم هستند که این دو هرگز هم جدا نمی شوند نا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند ، پس ببینید بعد از من با آن دو چگونه برخورد می کنید .