کار=جهاد

کار=جهاد
آخرین نظرات
نویسندگان

خمپاره دشمن و چشمه آب

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۴ ب.ظ

در گفتگویی که با برادر جانباز مختار کلانتری داشتیم یکی از خاطره های بیاد ماندنی از آن دوران را برایمان بازگو کرد که با هم می خوانیم:

تشنگی بربچه ها غلبه کرده بود، ارتفاع استراتژیک شاخ شمیران رانمی شد ترک کرد، هنوز لباس های خونین همسنگران درجلو دیدگانمان بود.


گفیتم دعای توسل بخوانیم، بله هرجا که به بن بست می خوردیم به ائمه متوسل می شدیم. به توسل امام موسی کاظم(ع)  که رسیدیم حجم آتشباری دشمن شدت گرفت امان بچه ها راگرفته بود.

انگار که بین عراقی ها مسابقه گذاشته بودند، توبچی ها با توپ ،خمپاره اندازها با انواع خمپاره، گلوله های مستقیم تانک از سوی دیگر و خلاصه محل استقرارمان شده بود سیبل دشمن.

مش قلی کوهنجانی(یکی از رزمنده های) باتشویش و از سرشوخی گفت: توسل بسه آب نخواستیم، اومدیم اَبروشو پاک کنیم چشماش هم کور کردیم. الآن هست که با لب تشنه کشته شویم .....

آتش دشمن کم کم ازشدت افتاد ودیگرصداهای انفجارگلوله ها توپخانه دشمن بصورت پراکنده شنیده می شد.

دعا هم به پایان رسید با احتیاط از سنگر بیرون آمدیم همه جا را دود گرفته بود و بوی باروت مشام ها را آزار می داد، یگ گلوله توپ فرانسوی که قدرت تخریب زیادی داشت درست خورده بود پایین سنگرمان روی آن قله تقریبا خشک و یک چشمه ای آب به اندازه ای که رفع تشنگی کند به جوشش درآمده بود.

خودبخود اشکها جاری شد غسل کردیم و سیراب شدیم و تا پایان ماموریت مان از آن آب گوارای خوش طعم استفاده کردیم وخودبخود یاد آیات سراسر نورانی قرآن کریم افتادیم که می فرماید:
انّ اللّه یحبّ الّذین یقاتلون فى سبیله صفّاً کانّهم بنیانٌ مرصوص»
«خداوند کسانى را دوست می ‏دارد که در راه او پیکار می ‏کنند، گویى بنایى آهنین ‏اند؛
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۰۴
بهنام احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی