بدترین واقعه ای که می توان به آن دچار شد
بدترین واقعه ای که می توان به آن دچار شد
در فرهنگ قرآن فراموشی (نسیان) به دو قسم مذموم و ممدوح تقسیم شده است. از جمله فراموشیهای مذمومی که در آیات نورانی کلام الله مجید مورد نکوهش قرار گرفته، فراموش کردن خداوند متعال است!
بدترین مصیبتی که در اثر غرق شدن در آمال و آرزوی های دنیایی بر زندگی و جان انسان عارض میشود. خداوند متعال در این خصوص می فرماید:
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند!»[1]
مال و دارایی از جمله نعمت هایی هستند که خداوند متعال آن را در اختیار انسان قرار داده است تا به وسیله آن نعمت ها سعادت دنیا و آخرت خود را مهیّا دارد از این رو اگر این نعمت ها باعث غفلت و فراموشی خداوند متعال و جهان ابدیت شود ، دیگر دارای ارزش نخواهند بود.
عواقب فراموشی خدا در زندگی
1- بحران هویت (خود فراموشی)
بدترین عواقب خطرناک خدا فراموشی در زندگی بحران هویت است به این معنا که
خداوند متعال برای انسان جایگاه والایی مشخص نموده است به طوری که در میان
تمام مخلوقات او را شرافت و منزلت بخشیده است، بهشت برین و مقام قرب خود
را برای انسان تعیین کرده است ولی این انسان به خاطر فراموش کردن هویت الهی
خود، همه این نعمت های ارزشمند را به فراموشی می سپارد، از این رو در این
دنیای خاکی با اسیر شدن در آمال و آرزوی های مادی نعمت های ارزشمند اُخروی و
هدف نهایی خود را فراموش می کند.
«وَ لا تَکونُوا کالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ؛ و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.»
2- زندگی سخت
از جمله بدترین عواقب هولناک فراموشی خدا در زندگی، گرفتار شدن در عذاب سخت دنیا و آخرت است. خداوند متعال در این خصوص می فرماید:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَه أَعْمی؛ و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم!»
سۆالی که در این خصوص به ذهن خطور می کند این است: چرا بعضی از افرادی که هیچ گونه ارتباطی با خداوند متعال ندارند از زندگی خوب و مرفّهی برخوردارند و لذا دارای مَعیشَتا ضَنْکاً نیستند؟
علامه طباطبایی در این خصوص بیان زیبایی دارند که تبیین «مَعیشَتا ضَنْکاً» است:
«کسی که از ذکر من اعراض کند “مَعیشَتا ضَنْکاً” یعنی تنگ دارد، برای این است که کسی که خدا را فراموش کند، و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزی غیر دنیا نمیماند که وی به آن دل ببندد، و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه کوششهای خود را منحصر در آن کند، و فقط به اصلاح زندگی دنیایش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بیشتری داده، به تمتّع از آن سرگرم شود، و این معیشت، او را آرام نمیکند، چه کم باشد و چه زیاد، برای اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمیشود، و دائماً چشم به اضافهتر از آن میدوزد، بدون اینکه این حرص و تشنگیش به جایی منتهی شود، پس چنین کسی دائماً در فقر و تنگی بسر میبرد، و همیشه دلش علاقهمند به چیزی است که ندارد، صرفنظر از غم و اندوه و اضطراب و ترسی که از نزول آفات و روی آوردن ناملایمات و فرا رسیدن مرگ و بیماری دارد، و صرفنظر از اضطرابی که از شر حسودان و کید دشمنان دارد، پس او همیشه در میان آرزوهای بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر میبرد.»