پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «برخی از
گناهان ما با نماز و صدقه پاک نمیشود؛ اصحاب که متعجب شده بودند، گفتند:
پس چه چیزی آن را پاک میکند؟ حضرت فرمودند: تلاش در کسب روزی.»
کار و
کارگر در دین مبین اسلام از منزلت و جایگاه والا و ارزشمندی برخوردارند.
این ارزشگذاری تا بدان جا می رسد که رسول مکرم اسلام (ص) بر دستان کارگران
بوسه می زند. اما برای چه؟
امام خمینی (ره) پاسخ این سوال را بیان
کرده اند: «از پیغمبر اکرم شنیدهاید نقل شده است که کف دست یک کارگر را،
یعنی همان محلی که کار در آن تأثیر کرده پینه بسته، آنجا را بوسید و
این یک نشان ارزش است برای کارگر در طول تاریخ، پیغمبر اسلام که اولین فرد
انسانهاست و بزرگترین انسان کامل است، نسبت به کارگر این طور تواضع بکند و
کف دست او را که علامت کار است ببوسد، این نکته دارد که کف دست را بوسیده
نه پشت دست را، کف دست آثار کار در آن هست، میخواهد ارزش کار را به ما
عیان اعلام کند.»
ارزش کار فقط به همین مساله خلاصه نمی شود. وقتی
در روایات نظری بیندازیم به نکاتی دست می یابیم که بسیار شنیدنی است. حتی
تلاش برای معیشت و کار اقتصادی موجب آمرزش گناهان و مغفرت می شود. و جالب
تر اینکه این آمرزش مخصوص گناهانی است که از طرق دیگر قابل بخشش نیستند!
یعنی انسان چاره ای ندارد تا با کار و تلاش در جهت تامین روزی حلال این
گناهانش را از نامه عملش پاک کند.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
«برخی از گناهان ما با نماز و صدقه پاک نمیشود؛ اصحاب که متعجب شده بودند،
گفتند: پس چه چیزی آن را پاک میکند؟ حضرت فرمودند: تلاش در کسب روزی.»
به
همین سبب است که در اسلام رهبانیت و گوشه گیری و عبادت محض نه تنها ارزش
نیست بلکه ضد ارزش هم محسوب می شود. اسلام به دنبال تربیت مسلمانان منزوی و
گوشه گیر و ضعیف نیست، به دنبال تربیت افرادی اجتماعی و فعال و قدرتمند
است. لذا در سیره ائمه می بینیم که از انجام هیچ کاری ابا نداشتند و آن را
عار نمی دانستند.
پیامبر اکرم (ص) در راه بازگشت از جنگ تبوک یکی
از انصار را دید و با وی دست دادند. حضرت پرسیدند چرا دست هایت اینقدر
کوفته و خشن است؟ گفت: ای رسول خدا با بیل و طناب کار میکنم و هزینه زندگی
را تامین میکنم، پیامبر دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش
جهنم به آن نخواهد رسید.
از طرف دیگر حضرت می فرمود که بر امت
خویش، بیش از هر چیز از شکم پرستی وپرخوابی و بیکاری بیمناکم. یعنی
اینها اموری اند که می تواند جامعه و فرد را به سوی بی دینی رهنمون کند.
از خواب که بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین کرده اند.بعدها با پیگیری خانواده ی شهید و آزمایشات DNA هویت این شهید اثبات شد.اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در کنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهدای گمنام که متعلق به یکی از ریشوهای با ریشه ، شهید حمیدرضا ملاحسنی است، برای نویسنده این مقاله هم دعا کنید.
منبع: کتاب راز رجعت، نشر صریر
2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟
3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟
4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟
5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟
6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟
7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟
8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار میشدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟
9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آلهِ و سلّم میفرماید
صدقه جلوی هفتاد بلا را سد مى کند.
در سنگر حرف از آرزو بود می گفتیم و می خندیدیم و قرارشد هرکس از آرزوهایش را بگوید.همسنگرهایم ۱۷،۱۸،۱۹ ساله بودند از آنها خواستم آرزوهایشان را بگویند:من که به دنیا وصل بودم آرزویم خانه و ماشین بوداما در بین آن سه بسیجی:
اولی گفت :«من آرزو دارم شهید شوم»که یکباره حال مجلس عوض شد.
دومی گفت:«آرزو دارم شهید شوم وجسدی از من باقی نماند تا کسی در تشییع جنازه ام به زحمت نیفتد»
وسومی گفت:«آرزو دارم که هیچ آرزویی نداشته باشم»
این ماجرا گذشت در عملیات بعدی اولی شهید شد به قدری زیبا شهید شد که می خواست بگویید شهید شدن یعنی چه؟
نفر دوم بگونه ای شهید شد که هیچ اثری از او باقی نماند
واز نفر سوم هیچ خبری نشد که برایش چه اتفاقی افتادمعلوم نیست شهید شد ه یا جانباز یا…..؟
یکی از دوستان ماجرا را برای حضرت آیت الله بهاء الدینی تعریف کرد ایشان چنان گریستند که قطرات اشک از محاسنش می چکید، می گفت:
آرزوهای این سه رزمنده خواسته هایی بوده که طلبه ها و علماء باید سالها در کلاس معرفت و عرفان حاضر شوند تا به این آرزوها برسند
(از خاطرات سردار رادان)
مدیریت در جامعه خصوصا جامعه اسلامی، مفهومی ایدئولوژیک است. نوع و مبنای انتصاب یکی از اصلی ترین و مهم ترین مسائل حکومتی است که، با وضعیت جامعه و تکامل آن ارتباط مستقیم دارد.
مردم و مسئولان دو رکن مهم در رسیدن یک جامعه و حرکت آن در مسیر فلاح و رستگاری هستند. هرکدام از این دو ناقص باشد، قطعا راه به جایی نخواهد برد، ولو امام علی (ع)هم اگر در رأس حکومت باشد، ولی مردم پا به پای امام خود نیایند اتفاقی نخواهد افتاد. همینطور اگر مردم شایسته و لایق باشند، ولی مسئولین غیر از آنچه که مردم هستند باشند، باز هم جامعه ناموفق خواهد بود.
در انقلاب اسلامی یک وحدت بی نظیر بین رهبر و جامعه به وجود آمد و ثمره آن انقلاب اسلامی و هشت سال مقاومت علیه دنیا مادی شد. بعد از امام(ره) هم در زمان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)به همین شکل، به گونه ای که اگر این اتحاد و دلبستگی نبود، امکان نداشت جمهوری اسلامی از فتنه ی 88 جان سالم به در ببرد.
متاسفانه بر عکس امام (ره) و مقام معظم رهبری که با توجه به حوزه مسئولیتشان، انتصابات مدبرانه ای انجام می دهند، در سطوح پایین تر در بخش زیادی از حوزه ها که اتفاقا به شدت با مردم سرکار دارند، خصوصا در حوزه اجرایی کشور، در خیلی از موارد شاهد انتصاب بر مبنای عاملی غیر از شایسته سالاری هستیم، به گونه ای که انتصاب افراد نه بر مبنای تعهد و تخصص بلکه، بر مبنای زد و بند، روابط سیاسی و همچنین عامل مهم حضور در ستاد انتخابات صورت می گیرد. اینکه ما یک مسئول را به صرف عوامل مذکور در جایگاه غیر واقعی خود بنشانیم، قطعا حرام است، این فعل حرام منشأ مستقیم و غیر مستقیم بسیاری از مفاسد می شود و انتصاب کنندگان و انتصاب شوندگان قطعاً در آن ها شریکند.
انتصاب در اسلام، در اندیشه انقلاب، امام (ره) و مقام معظم رهبری مبنا دارد و آن عبارتست از تعهد و تخصص. نداشتن هر کدام از این دو یعنی یک مدیر نه تنها مشکلات را حل نمی کند بلکه، مشکل آفرین نیز می شود.
مبنای انتصاب در اسلام شایستگی است، از یک مدیر غیر شایسته چه نتیجه ای به وجود خواهد آمد، جز از دست رفتن و نابودی سرمایه های کشور. بخش اعظمی از مشکلات امروز کشور، به خاطر وجود انتصاباتی است که قطعا برای خدا نیست و قطعا حجت شرعی ندارد.
مدیر شایسته باعث جذب افراد شایسته می شود و مدیر فاسد جذب کننده عناصر فاسد اگر غیر از این بود، در فساد هایی که وجود داشته و دارد عده ای از مسئولین حضور نداشتند.
تنها راه در این وضعیت این است که برای انتصابات، برگردیم به اندیشه امام (ره) و مقام معظم رهبری و افراد را بر اساس آن دو ملاک مذکور منصوب کنیم.