کار=جهاد

کار=جهاد
آخرین نظرات
نویسندگان
۱۲فروردين

خدایا این چه حکایتیست ...!

 

عده ای راه میروند تا غذایشان هضم شود ...

 

عده ای هم میدوند تا گرسنه نمانند ...


khalilshahr.blog.ir
بهنام احمدی
۱۲فروردين

وبلاگ رویای نا تمام از مجموعه وبلاگ های کار یعنی جهاد نوشت:


***ـ نشست، زنش کنارش... نمی تونست حرف بزنه،زنش آهنربا خواست، به هر جای بدن که میزد می چسبید ، نقطه به نقطه...آه کشید...من شکستم...

***ـ محکم وایساده بود ، مادر شهید بود ، پرسیدم: نحوه ی شهادت؟
نشست ، خرد شد، گریه کرد .
گفت : همه از تشنگی شهید شدن ، پسر من موند تو محاصره ، تو سرما یخ زد.گریه کرد..آه کشید..من شکستم...

***ـ نشست ، نگاه کرد ، فحش داد ،لعنت کرد ، ناله کرد، گریه کرد.گفت: به جای درمان ، برای اینکه صدامون در نیاد ، سهمیه تریاک دادن...رایگان...آه کشید...من شکستم...

***ـ  پیرمرد بود ، موهاش مثل برف سفید ، پرسید : آمار جدید نداری؟
گنگ بودم ، گریه کرد .گریه کردم.
گفت: می دونم برمی گرده ، آنقدر باحاج خانم زنده می مونیم تا برگرده .گریه کردم ،گریه کرد..آه کشید...من شکستم..

***ـ شیمیایی بود ، ده درصد! دروغم نمی گفت ، مدارک پزشکیش کامل بود.
دوتا دختر داشت ، هردو عقب افتاده...از اثرات شیمیایی..گریه کرد...آه کشید...من شکستم...

***ـ موجی بود ، فریاد زد ، با سر،بینی یک نفر و شکست ،نشست ، گریه کرد..
دختر هفده سالش دوشب بود که فرار کرده بود ، از دست بابای موجیش...گریه کرد...آه کشید...من شکستم...

***ـ از اثرات جانبازی شهید شده بود ، حتی اسمشو شهید نذاشتن . زنش رفته بود.
دو تا بچه داشت با یک پدربزرگ پیر..پدربزرگ گریه کرد..آه کشید...من شکستم...

***ـ نشست ،آروم ، اسمش حسین بود .
دکمه هاش و باز کرد ، ترسیدم ، توی بیمارستان چه بلاهایی که سرش نیاورده بودن ، از بالا تا پایین بخیه ، بخیه هایی که عفونت کرده بود ، موجی هم بود ، دوباره برده بودنش کمیسیون ،با بزرگواری !!! ده درصد داده بودن..
یه بار که موجی شده بود،دختر سه ساله شو چنان به دیوار زده بود که کلیه ی بچه مشکل پیدا کرده بود ،مثل یه بچه گریه می کرد ، دعواش کردم ، بغض کرد...واقعا بچه بود...
قول داد دیگه کار بد نکنه..گریه کرد...آه کشید...من شکستم...

***ـ بیشتر از بیست سال بود که روی تخت می خوابید . 70 درصد بود ..
از گردن به پایین قطع نخاع بود .
دکترای حقوق داشت.حتی خانواده اش فراموشش کرده بودن..لبخند میزد . حتی از زخم بستر هم شکایت نمی کرد.
یکدفعه همه ی بدنش شروع به لرزیدن کرد ، حتی تخت هم می لرزید.
منم می لرزیدم..رفتم عقب..سرمو پایین انداختم..از خودم شرمنده بودم
دعوام کرد..گفت رفتم جنگیدم تا تو گریه نکنی..فدای سرت..آه کشید...من شکستم...

***ـ باباش مفقودالاثر بود .
گفته بودن یا سهمیه ی دانشگاه یا کمک هزینه ی خرید مسکن ؛

بهنام احمدی
۱۲فروردين

سلام بر مولای دل
ها....

سلام بر آن آقایی که خیلی غریب است

سلام بر مولایی که جهان منتظر اوست...

مهدی ام

امشب دلم هوایت را کرده...

نه تنها امشب بلکه تمام لحظه لحظه های زندگیم دلتنگتم

به خود گفتم تا بیایم برایت بنویسم

انگار واژه ها خود می خواهند در کنار هم قرار بگیرند و برای مولای خود بنویسند

به به بر این عشق بازی

مهدی ام دوست ت دارم...

خیلی دوستت دارم....

بهم بگو مولایم شما هم منو دوس داری؟؟؟؟؟؟

آقا جونم میشه این دستهای کوچک منو بگیری میشه نگاهم کنی

میشه بهم بگی دوست دارم

عزیز دلم مهدیم نگاهت را از من نگیر مولا جان.....

بهنام احمدی
۱۲فروردين

در این روزهای حساس مذاکرات هسته جای بعضی ها واقعا خالیه...

بهنام احمدی
۱۲فروردين

وبلاگ او می آید از مجوعع وبلاگ های کار یعنی جهاد نوشت:

عن الرّضا علیه السلام : أحسـن الظّن بالله فانّ مَن حسـن ظنّه بالله کان عنـد ظنّه ، وَ مَن رَضى باْلقَلیل مِنَ الرّزق قُبلَ مِنه الیَسیر 

مِن العمل، وَ مَن رَضى بالیَسیر مِن الحلال خفّت مؤونته و نعم اهله ، وَ بصّره الله دار الدّنـیا وَ دَواءهـا، وَ أخـرَجه منها سـالِماً إلى


 دارالسّلام.


 امام رضا علیه السلام فرمود: به خداوند خوش بین باش، زیرا هر که به خدا خوش بین باشد، خدا با گمان خـوش

 او همراه است، و هر که به رزق و روزى اندک خشنود باشد، خـداوند به کردار اندک او خشنود باشد ، و هر که به اندک از


روزى حلال خشنود باشـد، بارش سبک و خانـواده اش در نعمت باشد، و خـداوند او را به دنیا و دوایـش بینا سازد و او را ازدنیا 

به سلامت به دارالسلام بهشت مى رساند . 


 تحف العقول، ص 449.


برگرفته شده از hecomes.blog.ir
بهنام احمدی
۲۵اسفند

جمله ای زیبا از امام علی(ع)

قصد ما این است که نمیریم تا توبه کنیم، ولی توبه نمی کنیم تا اینکه می میریم.

«مولا امیرالمومنین علی(ع)»

بهنام احمدی
۲۵اسفند

می شود باز

با همین دل خوشی های ساده

زندگی ها، کرد

بهنام احمدی
۲۴اسفند

عارفی را پرسیدند از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟

فرمود: یک قدم
گفتند: این یک قدم کدام است؟
فرمود: پا بگذار روی خودت

دریغا

که
میان ما و رسیدن به " یک قدم" هزار فرسنگ است

بهنام احمدی
۲۳اسفند

شهید احمد پناهی:

حجاب شما سنگری است آغشته به خون من

که اگر آن را حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید...

بهنام احمدی
۲۳اسفند

خیلی حال میده یه بچه خوشگل دنیا بیاری

خیلی حال میده تو کودکی همه جا از ادبش و تو بزرگی از اخلاق و صفا و صمیمیتش حرف بزنند

خیلی حال میده به سنین جوانی که رسید وقتی نگاش کنی دلت بره

خوشگل،خوشتیپ،آقا

ولی از همه اینا باحال تر می دونی چیه؟

اینه که وقتی بعد چندین سال چشم انتظاری استخونای پسر خوشتیپتُ

بیارن، کفن ُبگیری سمت آسمون و آروم بگی :

اللهم تقبل منا هذا القلیل ..
بهنام احمدی